خواستگارم در حالت بیهوشی با دو مرد دیگر به من تجاوز کردند و فیلم گرفتند!
تاریخ انتشار: ۱۴ فروردین ۱۴۰۳ | کد خبر: ۴۰۰۴۸۵۱۵
روزنامه خراسان نوشت: در حالی که من و خواهرم هیچ خواستگاری برای ازدواج نداشتیم ناگهان ماجرایی رخ داد که خواستگاران مختلفی زنگ منزلمان را به صدا درآوردند، اما وقتی هیچ کدام از این خواستگاریها به نتیجه نرسید تازه فهمیدم بازیچه هوسرانی برای افرادی شده ایم که …
اینها بخشی از اظهارات زن ۳۴ ساله مطلقهای است که مدعی بود او و خواهرش فریب چرب زبانی و حیله گریهای زنی به نام «بانو» را خورده اند که خواستگارانی را برای ازدواج به آنها معرفی میکرد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
این زن جوان با اشاره به این که اعتماد و اطمینان بی جا به یک زن مدعی خیراندیشی، زندگی او و خواهر مجردش را در آستانه تباهی قرار داده است به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری سناباد مشهد گفت: به علت اشتباه بزرگ ترها در دوران جوانی با مردی ازدواج کردم که ۳۰ سال از خودم بزرگتر بود به همین دلیل هم اختلافات زیادی با یکدیگر داشتیم و همدیگر را به هیچ وجه درک نمیکردیم این بود که ۱۰ سال قبل و در حالی که تازه وارد بیست و چهارمین بهار زندگی شده بودم از «قدرت» طلاق گرفتم و به خانه پدرم بازگشتم، اما آن جا هم از نظر روحی و روانی آرامش نداشتم چرا که خواهر کوچکتر و برادر ۴۰ ساله ام نیز مجرد بودند و پدر و مادر پیرم توان اقتصادی خوبی برای تامین هزینههای زندگی ما نداشتند.
از سوی دیگر نیز مدام نیش و کنایه و سرزنشهای اطرافیانم را تحمل میکردم و از این موضوع بسیار رنج میکشیدم. خلاصه در این شرایط خیلی دوست داشتم دوباره ازدواج کنم و زندگی مستقلی داشته باشم ولی میخواستم این بار خودم تصمیم بگیرم و حتی خواهر کوچک ترم را نصیحت میکردم که بدون عشق و علاقه و تحقیقات کافی هرگز پای سفره عقد ننشیند با این حال، چون در محلهای قدیمی و حاشیه شهر زندگی میکردیم و شرایط اقتصادی مناسبی هم نداشتیم، هیچ خواستگاری به سراغ ما نمیآمد.
تا این که روزی یکی از همسایگان پای درد دلم نشست و سپس گفت: زنی به نام «بانو» را میشناسد که برای «خیراندیشی و نیکوکاری» واسطه ازدواج دختران و پسران زیادی شده است اگر شما هم دوست دارید من شماره تلفن شما را برای معرفی خواستگاران شایسته در اختیارش بگذارم! من که از شنیدن این موضوع خیلی خوشحال شده بودم بی درنگ قبول کردم و لبخند سعادت و خوشبختی بر لبانم نقش بست.
طولی نکشید که «بانو» با من تماس گرفت و با چرب زبانی و ادب خاصی با من گفتگو کرد. «بانو» که صدایی مهربان و دلنشین داشت قول داد نه تنها برای من و خواهرم شوهر مناسبی پیدا میکند بلکه برادرم را نیز از این شرایط رها خواهد کرد.
بعد از این تماس تلفنی پای خواستگاران زیادی به خانه ما باز شد و هر روز افرادی زنگ منزلمان را به صدا درمی آوردند در همین حال یک روز یکی از خواستگاران که مرد میان سالی بود به من پیشنهاد کرد برای آشنایی بیشتر با یکدیگر بیرون برویم تا از هم شناخت پیدا کنیم. من هم که دوست داشتم هرچه سریعتر سرو سامان یابم و ازدواج کنم، پیشنهادش را پذیرفتم.
او مرا به خانهای برد که دو مرد دیگر هم آن جا بودند. ولی بعد از تعارف آب میوه، دیگر چیزی نفهمیدم. وقتی چشمانم را گشودم متوجه موضوعات غیراخلاقی شدم، اما به روی خودم نیاوردم، چون او با شور و شوق خاصی ادعا کرد به خانه بازگردم تا او به خواستگاری ام بیاید! ولی بعد از گذشت چند روز از آن مرد خبری نشد وقتی با «بانو» تماس گرفتم و موضوع را گفتم او با تعجب اظهار بی اطلاعی کرد و مدعی شد از خواستگاری چنین فردی خبر ندارد! و من نباید به او اعتماد میکردم.
در حالی که این ماجرا تاثیر بدی بر روح و روانم گذاشته بود، چند روز بعد مرد ۵۵ ساله عرب زبانی به خواستگاری خواهر مجردم آمد. «بانو» چنان از ثروت و اخلاق او تمجید میکرد که مدعی بود دیگر خوشبختی به شما روی آورده و به قول معروف «نانتان در روغن افتاده است!» ولی «سلیمان» ادعا کرد، چون مدارکش در کشور دیگری است باید مدتی خواهرم را به عقد موقت خودش درآورد تا بعد از تکمیل مدارک در ایران، مراسم ازدواج دایم را برگزار کنیم.
خواهرم نیز پذیرفت و با خواندن صیغه محرمیت به عقد موقت «سلیمان» درآمد، اما یک هفته بعد او به بهانه آوردن اسناد و مدارک هویتی به یکی از کشورهای همسایه رفت و دیگر بازنگشت.
وقتی موضوع را پیگیری کردیم او مدعی شد مبلغ ۵۰ میلیون تومان به ما پرداخته است ولی قصد ازدواج دایم را ندارد! در میان بهت و حیرت تازه فهمیدم که این پول به حساب «بانو» واریز شده است!
این درحالی بود که خواهرم به امید ازدواج دایم با آن مرد عرب زبان، آینده خود را به تباهی کشیده بود! با وجود این همه ماجراهای تلخ، باز هم «بانو» ادعا میکرد: او فقط خواستگاران را به ما معرفی کرده است و نقشی در کلاهبرداری یا فریب خوردگی دیگران ندارد. در همین حال «بانو» با چرب زبانی خاصی دوباره مرد جوانی را به ما معرفی کرد که مدعی بود یک خواستگار واقعی است و قصد دیگری جز ازدواج و سروسامان دادن به زندگی اش را ندارد!
ولی نمیدانم چرا باز هم فریب چرب زبانیهای او را خوردم و حرف هایش را باور کردم. وقتی «هومن» را دیدم او گفت: میخواهد من و خواهرم را در کنار یکدیگر ببیند تا هرکدام برای ازدواج با او مناسب بودیم مقدمات ازدواج را فراهم کند! ولی متاسفانه «هومن» هم به بهانه این که تصاویری از من و خواهرم را باید به خانواده اش نشان بدهد، فیلم و عکسهای بدون حجاب و در شرایط نامناسب از ما تهیه کرد ولی دیگر از او هم خبری نشد! وقتی فهمیدم که ما فقط بازیچه هوسرانی برای خواستگاران قلابی «بانو» هستیم در حالی به کلانتری آمدم که او ما را تهدید به انتشار این فیلمها کرده است! …
با توجه به اهمیت و حساسیت موضوع، این پرونده با دستور ویژه سرگرد محمد باقر بهرازفر (رئیس کلانتری سناباد) در حالی مورد واکاویهای پلیسی قرار گرفت که اقدامات مشاورهای نیز برای دو خواهر جوان در دایره مددکاری اجتماعی آغاز شد.
tags # تجاوز ، اخبار حوادث سایر اخبار (تصاویر) دانشمندان راز نابودی «قوم لوط» در ۳۶۰۰ سال پیش را کشف کردند! پاسخ به یک سوال عجیب؛ چقدر پول در دنیا وجود دارد؟! «قلنبه طلا»؛ بزرگترین قطعه طلای جهان را چه کسی پیدا کرد و الان کجاست؟ (تصاویر) چند سال پس از مردن انسانها زمین چه شکلی خواهد بود؟منبع: زیسان
کلیدواژه: تجاوز اخبار حوادث من و خواهرم چرب زبانی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت zisaan.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «زیسان» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۴۰۰۴۸۵۱۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
حبس هشت ساعته سایپا در اتوبوس بین شهری!
به گزارش ورزش سه، مجتبی سرآسیایی سرمربی تیم سایپا پس از شکست دو بر یک تیمش مقابل ملوان در نشست خبری حاضر شد و درباره شرایط تیمش گفت: من از این بازی لذت بردم. تیم تارتار یک تیم گردن کلفت، تاکتیکی و فوق العاده است و همچنین از شور و هیجان ورزشگاه لذت بردم. درود میفرستم به شرف بازیکنان تیمم که با وجود خستگی زیاد، تمام وجودشان را گذاشتند تا پرچم تیمشان را بالا نگه دارند و مقابل این تیم مقاومت کردند.
او ادامه داد: دقیقا تا لحظه آخر بر اساس کار های تاکتیکی کار کردند و یکی دو مسئله است که باید درباره آن صحبت کنم. از چند زاویه پنالتی را دیدم و نسبت به این صحنه هیچ مشکلی ندارم. همهاش فوتبال بود و به هیچ وجه پنالتی نبود. دوست دارم شما هم ببینید اما فوتبال این است پنالتی گرفته شد و ما هم که به بازی برگشتیم، فایدهای نداشت. گل دوم را خوردیم و این اشتباه به ما لطمه زد. درباره نکتهای که میخواهم صحبت کنم که مسئله دیگری اتفاق افتاد. من حداقلش میگویم که بخواهیم یک روز زودتر حرکت کنیم تا ریکاوری خوبی داشته باشیم. ما با اتوبوس ۵ ساعت در راه بودیم و ۷ ساعت معطل شدیم. باید پیش بینی این اتفاق را میکردیم. من از مدیریت باشگاه خواستم تا شرایط ریکاوری را با توجه به پروازها درست کند. ما از سازمان لیگ خواستیم بازی را یک روز عقب بیاندازند چون ما از عسلویه دیرتر برمیگردیم. تمام تعویضها از سر این بود که بچهها دچار گرفتگی شدند. اینکه من واقعا گلهمند هستم و متاسفانه با ما همکاری نشد. ما تلاش کردیم چهارشنبه بیاییم و ریکاوری کنیم اما متاسفانه این اتفاق افتاد. ما به خودمان باختیم و این بچهها باید به غیرتشان درود فرستاد.
سرمربی سایپا تاکید کرد: بچهها ۵۰ درصد پول گرفتند و به قول مدیران قرار بود باز هم پول بگیرند اما چک یک ماهه گرفتند و من باید از حق بازیکنانم دفاع کنم. ما لیگ را از دست دادیم و نمیخواهم در این شرایط قرار بگیرم. ما اینجای داستان هستیم و این چک یک ماهه اثر گذاشته و روی شرایط کاری ما اثر گذاشته است. آنها گفتند چکها به شرط وصول در پایان فصل، ۶۵ درصد حقشان را گرفتند. این چیزهایی است که میتوانست خیلی بهتر مدیریت شود. اتفاقات دیگری هم است که از مدیریت خارج است و میشد بهتر رفتار شود. ما ۸ ساعت در اتوبوس بودیم و همه دچار گرفتگی بودند. ملوان و این جو خاص بود اما ما به خودمان باختیم.
سرآسیایی در پایان گفت: من سعی کردم منصفانه رفتار کنم و صحنه های تاثیرگذار را ببینم. ده بار جلو و عقب کردم که ببینم چه شده. آن صحنه تاثیرگذار بود و ما یک هیچ عقب افتادیم و این پنالتی نبود. بازی را بسیار خوب مدیریت کردند. مهیار زحمتکش از لحاظ اخلاقی و فوتبالی پرچم انزلیچیها را در تیم ما بالا نگه داشته و کیف میکنیم همچین بازیکنی داریم. خوشحالی بازیکن ما هم میخواست واکنش نشان بدهد و اگر چه خوشحالیاش خارج از مدار بود ولی بازیکن است. آن لحظه هیجان شدن بود و کار خاصی نبود. خوشگلیهای بازی را پنهان نکنید.